p12

ا.ت: من و اون همین امروز کات کردیم پس خفه شید و گمشید اونور
بچه قلدرا😂: باشه ولی زنگ خونه تو حیاط به خدمتت میرسیم
ا.ت: باشه به کتف چپم بریم بچه ها
رفتیم سمت رختکن یه قمقمه داشتم پرش کردم و گذاشتمش تو ساکم و زنگ خورد اول رفتیم سر کلاس بعد معلممون گفت بریم تو رختکن رفتیم لباسامون رو عوض کردیم با بچه ها رفتیم بیرون جیمین بهم پیام داد که از خودمو دوستام عکس بگیرم و گرفتم و براش فرستادم
جیمین: آفرین که تاپ نپوشیدی
ا.ت: خیلی خب دیگه بسه
جیمین: اومدم دنبالت
ا.ت: چرا اومدی دنبالم
جیمین: زن عمو گف
ا.ت: ریدم تو این شانس
جیمین: برو از مدیرت اجازه بگیر بیا بیرون
ا.ت: اوکی
رفتم دوباره لباسام رو عوض کردم از مدیر اجازه گرفتم و رفتم تو حیاط دیدم قلدرا منتظر منن مین سو که منو دید اومد سمتم منو به دیوار چسبوند جیمین رو که نگاه کردم عصبانیت تو چهرش موج میزد
ا.ت: من که با مین هو کات کردم چی میخواین؟
جی هونگ: هیچی جیمین کیته؟
ا.ت: به تو چه
جی هونگ: درست حرف بزن و بگو کیه
ا.ت: اون پسر عموی بندس امروز خونمون بود برا همین اون اومده دنبالم
هایجین:مثل سگ دروغ میگی مین هو همه چیزو به ما گفت
ا.ت:(بغض)
دیدگاه ها (۱۵)

p11

p13

ادامه پارت 10

p10

پارت ۸۳ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۹۶ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۶۳ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط